فریاد

وبلاگ هنری فریاد

فلسفه هنر چیست زیبایی شناسی به چه معناست هنر از دید فلسفه

زیبایی‌شناسی  Aesthetic شاخه‌ای از فلسفه است که موضوع آن ماهیت زیبایی و سلیقه می باشد همچنین فلسفه هنر حوزه فلسفه خاص خود را دارد که از زیبایی‌شناسی بیرون می‌آید. زیبایی‌شناسی قابلیتی است برای درک بهتر ادراکات و همچنین پدیده‌های سخت مانند تندیس و پدیده‌های نرم مانند موسیقی که باعث تغییر در روحیه و نگرش فرد می‌شود.

فلسفه هنر از نقد هنر که به تحلیل و ارزیابی آثار خاص هنری می‌پردازد متمایز است. به عنوان مثال نقد هنری، سخنرانی درمورد تئاتر الیزابت اثر شکسپیر به منظور توضیح برخی شیوه‌های مورد استفاده در نمایش‌نامه‌های این نویسنده است. نقد، ممکن است در درجه اول، تحلیلی باشد. برای نمونه، وقتی که بخش خاصی از شعر، به عناصر آن جدا می‌شود و معنی آن در رابطه با سایر بخش‌ها و اشعار دیگر توضیح داده می‌شود.

وظیفه فیلسوف هنر اساسی‌تر از وظیفه منتقدان هنر است. اظهارات منتقدان، پاسخ به سؤالات مطرح‎شده توسط فیلسوف هنر است. این منتقد می‌گوید که یک اثر معین از موسیقی تاثیرگزار است. اما فیلسوف هنری سؤال می‌کند منظور از این که می‌گوییم یک اثر هنری اثرگزار است چیست؟ منتقدان در گفتگو و نوشتن درباره هنر، فرض می‌کنند که با مفاهیم روشنی سروکار دارند، که دستیابی به آن‌ها وظیفه فیلسوف هنر است.

وظیفه فیلسوف هنر، فراهم کردن مبانی مفهومی برای منتقد است. این مبانی شامل موارد زیر است:

بررسی مفاهیم اساسی که زیربنای فعالیت منتقدین است و آنها را قادر می سازد تا به طور واضح‌تر صحبت کنند و بنویسند.
نتیجه گیری واقعی در مورد هنر، ارزش زیبایی‌شناسی‌، بیان و سایر مفاهیمی که منتقدین از آن استفاده می‌کنند.
فیلسوفان هنر توجه خود را بر چه چیزی معطوف می‌کنند؟
پاسخ “هنر” است. این مفهوم هنر برای هنر است. اما هنر چیست؟ چه چیزی آن را از همه‌چیز دیگر متمایز می‌کند؟ نظریه پردازانی که تلاش کرده‌اند به این سؤال پاسخ دهند، بسیارند، و پاسخ آنها بسیار متفاوت است.

۰۸ مهر ۰۰ ، ۱۰:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فریاد

هنرهای زیبا هنر هفتگانه هفت هنر اصلی موسیقی نمایشی ترسیمی

هنرهای زیبا Fine art هنرهایی است که تنها به دلایل زیبایی‌شناسی و کمتر با توجه به کارکرد یا پایداری‌شان خلق شده‌اند. به عبارتی نه به خاطر چیزی دیگر، بلکه به خاطر خودشان به وجود آمده‌اند؛ مانند: موسیقی، نمایشی، ترسیمی، تجسمی، ادبیات، نمایشی، سینما. هنر شاخه های زیادی دارد و در هرکدام از شاخه ها افراد گوناگونی فعالیت می کنند و نام هنرمند را به دنبال اسم خود به یدک می کشند و همواره سعی می کنند آثاری را خلق کنند که در نوع خود و در مقابل دیگر آثار هنری از ویژگی های شاخصی برخوردار باشد ، این رقابت در سایر رشته های هنری نیز وجود دارد. تمامی آثار هنری دارای وجوه مشترکی با یکدیگر هستند که زمینه ساز شکل‌گیری هنرهای هفتگانه شده است.

در یک تقسیم بندی کلی، ارسطو هنر ها را در هفت شاخه ی زیر دسته بندی می کند:

۱–موسیقی

۲–هنر های دستی مانند مجسمه سازی، شیشه‌گری، و…

۳– هنرهای ترسیمی شامل نقاشی، خطاطی، عکاسی، و…

۴–ادبیات شامل شعر و داستان، نمایشنامه، فیلمنامه و نثر

۵– معماری

۶– حرکات نمایشی

۷– هنرهای نمایشی شامل سینما، تئاتر، و …

البته با مدرن شدن جهان و پیشرفت علم و تکنولوژی هنرهای هفت‌گانه به هنرهای هشت‌گانه تغییر یافته است و حوزه طراحی و ساخت بازی‌های ویدیویی و بازی‌های رایانه‌ای بعنوان هنر هشتم به ثبت رسیده است! در فهرست زیر رشته‌های هنری که هنر اول تا هفتم و هشتم را تشکیل می‌دهند آورده شده است، یعنی مجموعه هنرهایی که از آن‌ها با عنوان هنرهای هفت‌گانه یا هنرهای هشتگانه بشری یاد می‌شود، به ترتیب عبارتند از:

هنر اول) هنر موسیقی نظیر؛ نوازندگی، آهنگسازی و…

هنر دوم) هنر حرکات نمایشی نظیر؛ رقص، سیرک و…

هنر سوم) هنرهای ترسیمی نظیر؛ طراحی، نقاشی، عکاس، خطاطی و…

هنر چهارم) هنرهای تجسمی نظیر؛ معماری و دکوراسیون، مجسمه‌سازی، خیاطی و طراحی لباس، شیشه گری و…

هنر پنجم) هنر ادبیات نظیر؛ نویسندگی، شعر، داستان، فیلمنامه و…

هنر ششم) هنرهای نمایشی نظیر؛ تئاتر، اجرای نمایشنامه و شعرخوانی و…

هنر هفتم) هنر سینما نظیر؛ بازیگری، کارگردانی و…

هنر هشتم) هنر بازی‌سازی؛ طراحی و ساخت بازی‌های ویدیویی و رایانه‌ای و…

وجه مشترک هنرهای هفت گانه

۱. تخیل به عنوان مهمترین عامل در شکل گیری آثار هنری به شمار می رود ، هرچه هنرمند حس تخیل بهتری داشته باشد آثار او در بین سایر هنرمندان شاخص تر می شود.

۲. احساسات و عواطف هنرمند ، وجه اشتراک آثار هنری در این است که بیشتر این آثار بر اساس عواطف و احساسات هنرمند شکل می گیرد و کمتر تفکر منطقی و عقلانی در پیش زمینه آثار هنری دخالت دارند . این بدین معنی نیست که هنرمند از عقل ، شعور و درک خود در خلق آثار استفاده نمی کند ، به عبارتی یعنی احساسات هنرمند بر جنبه های فکری در ابتدای شکل گیری طرح او برتری می یابد.

۳. منشوری بودن و چند معنایی بودن آثار هنری ، این بدین معنی است که وقتی هنرمند اثری را خلق می کند هرکس که در مقابل آن قرار می گیرد با توجه به تفکرات و احساسات خود می تواند برداشت متفاوتی از آثار هنری داشته باشد . بدون شک وقتی یک اثر هنری از عواطف و احساسات هنرمند شکل می گیرد نمی تواند معنایی تک بعدی داشته باشد و استنباط از آن متفاوت می شود.

۰۲ تیر ۹۹ ، ۱۵:۵۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هنر چیست مجموعه ای از آثار یا فرآیندهای ساخت انسان است

هنر مجموعه‌ای از آثار یا فرآیندهای ساخت انسان است که در جهت اثرگذاری بر عواطف، احساسات و هوش انسانی و یا به منظور انتقال یک معنا یا مفهوم خلق می‌شوند در واقع هنر، توانایی و مهارت آفریدن زیبایی است. کارکردی‌ها، ارزش هنر را وابسته به ماهیت آن می‌دانند، تعریف رویه‌گرایان، صرفاً توصیفی بوده و مبتنی بر ارزیابی نیست. از تعاریف رویه‌ای ارائه شده می‌توان به تعریف دیگری اشاره کرد که یک تعریف سازمانی محسوب می‌شود. او در درجه اول اثر هنری را به عنوان «اثر تصنعی» و در درجه دوم به عنوان «مجموعه ای از جنبه‌های کلیدی که از طرف برخی از نامزدها برای قدردانی از افراد فعال در منظومه هنر اعطا می‌شود» می‌بیند. واژه هنر در زبان سانسکریت، ترکیبی از دو واژه «سو» به‌معنی نیک و «نر» یا «نره» به‌معنای زن و مرد است. در زبان اوستایی «س» به «ه» تبدیل شده و واژهٔ «هون» ایجاد شده‌است که در زبان پهلوی یا فارسی میانه به شکل امروزی «هنر» درآمده است که به‌معنای انسان کامل و فرزانه است. در زبان یونانی هنر، تِکنِس (Τέχνες) گفته می‌شود که این اسم به‌طور اشتباه وام‌واژه تِکنالجی (technology) به معنای «فناوری» در زبان انگلیسی شده‌است.

انسانها هنر را برای تسکین خود برگزیده‌اند ، چه هنرمندان و چه مخاطبان اثر هنری در هنر مایه آرامش می‌جویند .
آنچه در هنر به نظر اصل است ،‌ زیبایی است . هرچند در هرزمانی زیبایی را به شکل‌های مختلفی درک می‌کنند.

بعضی هنر را آینه واقعیت‌های موجود درجهان از طبیعت تا زندگی آدمها به حساب می‌آورند .
یعضی زمانی نام هنر را بر چیزی میگذارند که سازنده‌ اش با آن احساس آرامش کند و آنچه در نظر دارد به تمامی بیان کرده باشد .
بعضی می‌گویند ؛ اگر مخاطب به درستی نفهمد که هنرمند چه می‌گوید ،‌ اثر چه ارزشی می‌تواند داشته باشد .
بعضی از شکل اثر حرف می‌زنند که اگر اثر هنری از قواعد و شکل درست هنر پیروی نکند ،‌ یک اثر هنری خلق نکرده است .
اما اکنون همه این گروه‌ها بعد از قرن‌ها بحث می‌دانند که اثر هنری درواقع همه اینهاست . و تک تک این گروه‌ها حق دارند ولی بدون بقیه ناقص هستند .

بسته به آنکه هنرمند چه ابزاری را برای بیان هنرش انتخاب کند ،‌ هنرها شاخه‌های مختلفی را تشکیل داده‌اند.
همچنان که باید بدانیم بعضی سخن‌ها را فقط با بعضی ابزارها می‌توان گفت . مثلا شاید هیچوقت نتوانیم ،‌صرفا از روی یک شعر حافظ یک فیلم سینمایی بسازیم ، ‌زیرا حافظ با دقت مطلبی را انتخاب کرده که صرفا با شعر بیان می‌شود . د راین صورت این اثر برای همیشه بصورت یک شعر باقی‌ است و هیچکس خود آنرا به زبان دیگر در‌نمی‌آورد . و لی شده است که یک اثر هنری با یک ابزار دیگر بیان بسیار زیبایی به ‌خود گرفته است.
اما همچنان که گفته شد ،‌اصل در هنر زیبایی است . باهر ابزاری که می‌طلبد ،‌باید چیز زیبا را خلق کنیم و آنرا به جهان و آدم‌ها هدیه کنیم . این می‌تواندبرای همیشه ماندگار باشد. مانند مجسمه سازی در دوره‌ای از یونان یا نگارگری دوره عباسی در ایران.

موضوع اصلی علم زیباشناسی، دادن پاسخ به این سؤال است که «هنر چیست؟»

عده ای می گویند: «هنر زیبایی است » و از ویژگی های عامی که همه برای هنر نام می برند، «ویژگی زیبایی آن است » یا «هر چیز که ساخته ی آدمی و زیبا باشد» . سؤال دیگری که مطرح می شود، این است که «زیبایی چیست؟»

زیبایی هر چیزی است که آدم را به خود جذب می کند و انسان خواهان تکرار دیدن یا شنیدن آن است . زشتی در مقابل زیبایی . زشت هر چیزی است که از دیدن دوباره ی آن دوری می کنیم و کراهت داریم .

اشکال این تعریف از هنر این است که تمام ماهیت و چیستی هنر را به واکنش مخاطب واگذار می کند . واکنش مخاطب موضوع مهمی است، اما تنها عامل ارزش گذاری یک اثر هنری نیست .

گروهی دیگر معتقدند که هنر هر آن چیزی است که وسیله ی پالایش، والایی و اعتلای روح آدمی بشود; یعنی هنر را صرفا هنر اخلاق گرا می دانند و هنر خود را هنری می دانند که به اثر گذاری های مثبت اجتماعی، اخلاقی، آموزشی، تربیتی و . . . منجر شود . طرفداران این نظریه از شعار «هنر برای اجتماع » جانب داری می کنند .

اشکال این تعریف نیز این است که اخلاقیات و مسایل اجتماعی در همه ی هنرها به یک اندازه کاربرد ندارد که بتوان از آن به عنوان یک معیار جامع برای سنجش آثار هنری استفاده کرد . مثلا در شعر یا رمان یا سینما، میزان اخلاق گرایی با هنری مثل خط یا معرق بسیار متفاوت است .

تعریف دیگری از هنر وجود دارد که می گوید: هنر نسخه برداری از اصل طبیعت است و هر چه در طبیعت وجود دارد، می تواند در هنر هم مصداق داشته و ارزشمند باشد . مثلا هوی و هوس، هوای نفس، میل به جنایت و خون ریزی و دیگر صفات زشت و ناپسند چون وجود دارند، می توانند آزادانه به تصویر کشیده شوند و عینا مثل یک هنر مقدس قابل احترام و تحسین باشند، چون آیینه ی تمام نمای حقیقت و واقعیت ها هستند .

اشکال کلیه ی این تعاریف این است که یک وجه یا صفت از هنر را در نظر می گیرند و از باقی مسایل چشم پوشی می کنند . هنر در واقع ترکیبی از تمام این معانی است و تعریفی عام را شامل می شود .

پس از موضوع تعریف هنر، بحث دیگری که مطرح می شود، تاریخ فلسفه ی هنر است . این بحث از یونان باستان و افلاطون آغاز و با آرا و عقاید ارسطو ادامه می یابد . بسیاری از اصول امروزی هنرهای مختلف و قاعده و قانونمندی ها در این باره از کتاب بوطیقای ارسطو گرفته شده است .

۰۲ تیر ۹۹ ، ۱۵:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰